صبح روز بعد

روزگاری که هرکی خربزه می‌خوره، پای لرزش هم می‌شینه!

صبح روز بعد

روزگاری که هرکی خربزه می‌خوره، پای لرزش هم می‌شینه!

سلام خوش آمدید

کتابی که حدود ۹۰ سال پیش در نقد خرافات و به صورت پاورقی در مجله «امید ایران» به نگارش درآمده و بعد‌ها نویسنده آن را به صورت کتاب درآورده است. خواندنش خالی از لطف نیست اگر به کتاب‌های طنز و فرهنگ عامه علاقه‌مندید! داستان طلبه ای که از جهل مردم نهایت استفاده را می‌برد و جیبش مثل سایر هم مسلکانش انتهایی ندارد.

  • ۱۶ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۱:۳۶
  • یک ایرانی

آخرین لحظه برو سر جلسه، امتحانت را بده و بیا بیرون! چه کسی گفته قبل از امتحان بروی و تبادل نظر کنی؟! تمرکزت را به هم زدی؛ خوب شد؟! وقتی چند بار خوانده ای که جاسمونیک اسید در سنتر آنتی اکسیدان ها نقش دارد، مگر به خاطر حرف یک همکلاسی باید سایتوکنین را هم به آن اضافه کنی؟! آمده‌ای سر جلسه برای تولید علم؟! امتحان به این آسانی را خراب کردی رفت.

  • ۱۴ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۵:۵۰
  • یک ایرانی

کسی را برای رابطه پیدا کنید که نیازی نباشد برای نگه‌داشتنش، تظاهر به چیزی کنید که نیستید. در رابطه‌ای که تعهد، مسئولیت پذیری، صداقت و مهربانی جریان داشته باشد، نه نیازی است برای تغییر و بهتر شدن مقاومت به خرج دهید و نه نیازی است به زور دیگری را وادار به تغییر کنید. همچنین لازم نیست احساسات و هیجانات بد و منفی تان را از ترس قضاوت و سرزنش، سرکوب کنید. 

  • ۱۳ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۵:۳۴
  • یک ایرانی
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۲ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۰:۲۵
  • یک ایرانی
امروز از آن روزهای شلوغ بود. دیروز از نظام مهندسی تماس گرفته و دعوت کرده بودند که در مراسمی با عنوان «بزرگترین اجتماع کارشناسان و تولیدکنندگان بخش کشاورزی فارس!» که در تالار گرین لند برگزار می‌شد شرکت کنم. مهمانانی از وزارت خانه داشتند. به همین دلیل دوره آموزشی را که قرار بود امروز عصر برگزار شود، انداختم صبح.
  • ۰۹ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۷:۱۶
  • یک ایرانی

سمینار امروز درس تنش برایم راضی کننده بود. با اینکه به دلیل ضیق وقت نتوانستم اسلایدهای انتهایی را نیز عکس دار کنم اما بازخوردی که از دکتر غلامی پور گرفتم حس خوبی به من داد. ارائه بخشی از کتاب، جلوی نویسنده آن، تجربه جدیدی بود. به نظرم نمی‌توان مباحث را به خوبی درک کرد تا اطلاعات کامل و زمینه ای راجع به آن موضوع نداشت و این چیزی نیست که قابل گریز باشد، اما نباید فراموش کرد که همه چیز را همگان دانند.
  • ۰۷ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۲:۳۵
  • یک ایرانی

یک روز مانده به حرکت خبر دادند که باید ساعت ۶ صبح راه بیفتیم. دلیلش؟ شلوغی راه‌های منتهی‌ به بوشهر به خاطر برگزاری فستیوال موسیقی کوچه! از پارسال به گوشه ذهن سپرده بودم که حتماً سال آینده در آن شرکت کنم و حالا زمان موعود فرا رسیده بود. هرچند تا لحظه آخر در اما و اگر، لکن بالاخره مجوز صادر شد و قدرت چانه‌زنی‌ بر قلدری عده‌ای که خود را همیشه برتر از دیگران می‌پندارند، چربید. قرار بر این شد که فستیوال دیگر نه در کوچه‌ها که در چند مکان مشخص برگزار شود!

  • ۰۶ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۰:۳۷
  • یک ایرانی

سه روز آخر هفته را دوره آموزشی مسئول فنی گلخانه داشتم. هرروز صبح قبل از طلوع آفتاب راه می‌افتادم سمت شیراز و حوالی غروب برمی‌گشتم. ارزشش را داشت. دکتر قرا تسلط خوبی بر مباحث گلخانه دارد و مطالبی ارائه می‌دهد که اکثراً کاربردی است.

  • ۰۵ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۵:۰۱
  • یک ایرانی

ظهرهای تابستان، وقتی ناهار را خورده ام و لم داده ام روی تختخواب و کولر بی صدای اتاق بی وقفه مشغول خنک کردن هواست، نسیمش حس آرامشی به آدم می‌دهد که گویی همه چیز سرجای خودش است. گاهی به سبک زندگی‌ام می‌بالم که تمرکزم را گذاشته‌ام روی خودم و کارهایی که می‌توانم انجام دهم. هرچند انگ ضد اجتماعی بودن بخورم یا به قول آن همکار قدیمی که می‌گفت: «بلد نیستی خوش بگذرانی!»

  • ۰۲ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۳:۳۶
  • یک ایرانی

ایوان ایلیچ، مردی منظم، جاه‌طلب و متناسب با معیارهای اجتماعی است که در جوانی با زنی دلربا و مناسب برای یک زندگی آبرومندانه ازدواج می‌کند. اما خیلی زود، زندگی مشترک آن‌ها از عشق و صمیمیت تهی می‌شود و جای خود را به روزمرگی و سردی می‌دهد.

  • ۰۱ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۵:۰۲
  • یک ایرانی
صبح روز بعد

میرم سرکار، میام خونه، عکاسی می‌کنم، فیلم می‌بینم، زبان می‌خونم، میرم پیاده‌روی، بوی بهبود ز اوضاع جهان نمی‌شنوم، می‌نویسم تا کاری کرده باشم؛ تا زندگیم رو بگذرونم...

طبقه بندی موضوعی