صبح روز بعد

روزگاری که هرکی خربزه می‌خوره، پای لرزش هم می‌شینه!

صبح روز بعد

روزگاری که هرکی خربزه می‌خوره، پای لرزش هم می‌شینه!

سلام خوش آمدید

درباره کتاب مرگ ایوان ایلیچ

يكشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۳:۰۲ ب.ظ

ایوان ایلیچ، مردی منظم، جاه‌طلب و متناسب با معیارهای اجتماعی است که در جوانی با زنی دلربا و مناسب برای یک زندگی آبرومندانه ازدواج می‌کند. اما خیلی زود، زندگی مشترک آن‌ها از عشق و صمیمیت تهی می‌شود و جای خود را به روزمرگی و سردی می‌دهد.

خانه‌ای که باید پناهگاهی از آرامش باشد، به میدان کشمکش‌های پنهان و تلخ‌کامی‌های فروخورده تبدیل می‌گردد. ایوان، برای فرار از نارضایتی زندگی خانوادگی، بیش از پیش خود را در کار غرق می‌کند.

بخش اعظم کتاب در حال به تصویر کشیدن لحظات احتضار یک مرد ۴۵ ساله است که به ناگهان درگیر یک بیماری لاعلاج شده و با خود کلنجار می‌رود که به کدامین گناه باید اینگونه رنج بکشد و در انتظار مرگ دقایق را سپری کند.

کتاب درباره توهمات انسان، فرار از حقیقت و در نهایت، مواجهه ناگزیر با مرگ است. ایوان، که زندگی‌اش را صرف پیروی از ارزش‌های سطحی و جلب تأیید دیگران کرده، زمانی که با بیماری روبه‌رو می‌شود، برای اولین بار به معنای واقعی زندگی و مرگ می‌اندیشد. این سفر درونی، دردی جسمی و روحی برای او به همراه دارد، اما در نهایت، حقیقت را بر او آشکار می‌کند.

تولستوی به خوبی توانسته لحظات پایانی یک زندگی را به تصویر بکشد. تردیدها، سرگردانی ها و بدبینی های انسانی در حال مرگ که می‌پندارد هیچ کس آنگونه که باید، برایش دل نمی سوزاند و همه ادای دوست داشتن و دل نگرانی را در می‌آورند.

این کتاب درسی است برای بازنگری در انتخاب‌ها و اولویت‌هایمان، پیش از آنکه دیر شود. پرسش ایوان ایلیچ: «چرا زمانی که به زندگی‌ام نگاه می‌کنم، احساس می‌کنم چیزی که زندگی‌ام باید می‌بود، این نیست؟» سوالی است که در عمیق‌ترین لحظات زندگی ما نیز می‌تواند انعکاس یابد.

  • ۰۴/۰۲/۰۱
  • یک ایرانی
صبح روز بعد

میرم سرکار، میام خونه، عکاسی می‌کنم، فیلم می‌بینم، زبان می‌خونم، میرم پیاده‌روی، بوی بهبود ز اوضاع جهان نمی‌شنوم، می‌نویسم تا کاری کرده باشم؛ تا زندگیم رو بگذرونم...

طبقه بندی موضوعی