صبح روز بعد

روزگاری که هرکی خربزه می‌خوره، پای لرزش هم می‌شینه!

صبح روز بعد

روزگاری که هرکی خربزه می‌خوره، پای لرزش هم می‌شینه!

سلام خوش آمدید

حس آرامش

دوشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۱۱:۳۶ ب.ظ

ظهرهای تابستان، وقتی ناهار را خورده ام و لم داده ام روی تختخواب و کولر بی صدای اتاق بی وقفه مشغول خنک کردن هواست، نسیمش حس آرامشی به آدم می‌دهد که گویی همه چیز سرجای خودش است. گاهی به سبک زندگی‌ام می‌بالم که تمرکزم را گذاشته‌ام روی خودم و کارهایی که می‌توانم انجام دهم. هرچند انگ ضد اجتماعی بودن بخورم یا به قول آن همکار قدیمی که می‌گفت: «بلد نیستی خوش بگذرانی!»

نه؛ این یک انتخاب آگاهانه است وگرنه راحت ترش آن بود که با هرکسی درآمیزم و پای هر جمع و بساطی بنشینم و از هر دری سخن برانم. نمی‌دانم، شاید هم راست می‌گفت! واقعاً بیهوده بر خودم سخت گرفته‌ام و زندگی همین هاست و بعدها پشیمانی به سراغم بیاید که چرا بیشتر خوشی نکرده‌ام و کمتر نیندیشیدم!

رها کردن ذهن و دهان را هر هفته در خوابگاه دانشکده می‌بینم و می‌شنوم. وقتی ساکنان اتاق بغلی هرچه به ذهن‌شان می‌رسد را بر زبان می‌آورند و عربده‌کشان و سرمست با فحش های ریز و درشت، دوستی‌های عمیقشان را به رخ می‌کشند و افتخارشان شده دراگ، الکل و مسائل جنسی!

امسال تصمیم گرفته ام اجتماعی تر باشم. تقریباً از روز تولدم با وبلاگ نویسی و تولید محتوای مورد علاقه در اینستاگرام شروع شد. احتمالاً وقتی قلمم روان تر شد برگردم به دنیای رسانه و روزنامه. مثل آن دوران که امید به اصلاح داشتم و می‌نوشتم که شاید تأثیری داشته باشد که نداشت و ندارد، اما نوشتن بخشی از وجود من است. بخشی که نمی‌توانم نادیده‌اش بگیرم و بی خیالش شوم که اگر می‌شد دوباره ناخودآگاه کوچ نمی‌کردم به وبلاگ‌نویسی. 

چند شب پیش که داشتم مطالب قدیمی‌ترم را می خواندم، اگر حمل بر خودستایی نشود، حظ کردم از داستانکی که حدودا ده سال قبل نوشته بودم و امیدی حس شد که شاید بتوانم بالاخره کتابی بنویسم. یکی از اهدافی که در طول مسیر زندگی برای خویش متصورم!

این روزها زندگی ام سر و شکل بهتری به خود گرفته است. هرچه را که لازم دارم بدون عذاب وجدان می‌گیرم. بهتر میتوانم‌ از زمانم استفاده کنم. کارهایی که میخواستم در طول چند سال اخیر انجام دهم را با برنامه‌ریزی یکی پس از دیگری پیش می‌برم و اختیار زندگی ام انگار با خودم است. کسی کنترلم نمی‌کند، نق نمی‌زند و مجبور نیستم به کسی توضیحی بدهم و نتیجه همه‌ی این‌ها می‌شود احساس آرامش و پیگیری اهداف!

  • ۰۴/۰۲/۰۲
  • یک ایرانی
صبح روز بعد

میرم سرکار، میام خونه، عکاسی می‌کنم، فیلم می‌بینم، زبان می‌خونم، میرم پیاده‌روی، بوی بهبود ز اوضاع جهان نمی‌شنوم، می‌نویسم تا کاری کرده باشم؛ تا زندگیم رو بگذرونم...

طبقه بندی موضوعی