صبح روز بعد

روزگاری که هرکی خربزه می‌خوره، پای لرزش هم می‌شینه!

صبح روز بعد

روزگاری که هرکی خربزه می‌خوره، پای لرزش هم می‌شینه!

سلام خوش آمدید

درباره کتاب شیخ مرتضی دعانویس

دوشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۱:۳۶ ق.ظ

کتابی که حدود ۹۰ سال پیش در نقد خرافات و به صورت پاورقی در مجله «امید ایران» به نگارش درآمده و بعد‌ها نویسنده آن را به صورت کتاب درآورده است. خواندنش خالی از لطف نیست اگر به کتاب‌های طنز و فرهنگ عامه علاقه‌مندید! داستان طلبه ای که از جهل مردم نهایت استفاده را می‌برد و جیبش مثل سایر هم مسلکانش انتهایی ندارد.

او با نقشه ای از پیش تعیین شده وارد خانه‌ای می‌شود که اهالی محل گمان می‌برند «جن» دارد و وقتی صبح روز بعد سالم از آنجا خارج می‌شود، همه دچار خیال می‌شوند که او حتماً صاحب کمالات است و نجات دهنده!

روی این اصل در دل ارادتی خاص نسبت به او پیدا می‌کنند و جناب شیخ از موقعیت‌ استفاده نموده و فی‌المجلس مقوایی را که قبلاً تهیه کرده بود، به عنوان تابلو بر در خانه خوب نصب می‌کند: دعا نویسی شیخ مرتضی (دعای مهر و محبت، دعای آبستنی، سر کتاب، بخت گشایی، پیدا کردن گمشده، دعای گشایش کار و...)

کار سید مرتضی از دعانویسی به مرور فراتر می‌رود و برای امرار معاش دست به هر فسق و فجوری میزند؛ لکن مراقب است که این کارها آشکار نباشد تا خدایی ناکرده موجبات خشم پروردگار را فراهم نیاورد. از دید او هدف وسیله را توجیه می‌کند و حتی می‌توان برای استهلال آخرین روز ماه رمضان، زن همسایه را هم دید زد!

به مرور اما مردم محله به ذات پلیدش پی می‌برند و او ناچار می‌شود از محله ای به محله دیگر به دنبال مشتریِ جهل بگردد. او در این راه به چنان مال و منالی می‌رسد که تصمیم می‌گیرد تجارت جدیدی را در عرصه گندم و نان آغاز کند اما بد اقبالی و بزدلی مجال نمی‌دهد و تمام آنچه را به صورت «حلال» اندوخته به باد می‌رود و در نهایت به سزای اعمالش می‌رسد.

  • ۰۴/۰۲/۱۶
  • یک ایرانی
صبح روز بعد

میرم سرکار، میام خونه، عکاسی می‌کنم، فیلم می‌بینم، زبان می‌خونم، میرم پیاده‌روی، بوی بهبود ز اوضاع جهان نمی‌شنوم، می‌نویسم تا کاری کرده باشم؛ تا زندگیم رو بگذرونم...

طبقه بندی موضوعی