صبح روز بعد

روزگاری که هرکی خربزه می‌خوره، پای لرزش هم می‌شینه!

صبح روز بعد

روزگاری که هرکی خربزه می‌خوره، پای لرزش هم می‌شینه!

سلام خوش آمدید

بازدید از نمایشگاه و شیراز گردی

دوشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۵:۱۶ ب.ظ
امروز از آن روزهای شلوغ بود. دیروز از نظام مهندسی تماس گرفته و دعوت کرده بودند که در مراسمی با عنوان «بزرگترین اجتماع کارشناسان و تولیدکنندگان بخش کشاورزی فارس!» که در تالار گرین لند برگزار می‌شد شرکت کنم. مهمانانی از وزارت خانه داشتند. به همین دلیل دوره آموزشی را که قرار بود امروز عصر برگزار شود، انداختم صبح.
دیشب خوب نخوابیدم و حالا باید با چشمان پف کرده می‌نشستم پای لپ‌تاپ و به همکاران از «اصول تغذیه باغات مرکبات» می‌گفتم. از آن مباحثی که می شود ساعت ها راجع به آن گفت و شنید اما باید حداکثر در ۲ ساعت جمع بندی می‌شد. از ساعت ۸ کلاس را شروع کردم و تا ده دقیقه به ده ادامه دادم. دوره به خوبی برگزار شد و شرکت‌کنندگان رضایت داشتند.
لباسم را عوض کردم و راه افتادم سمت شیراز. صیاد از خفر به من ملحق شد. وقتی رسیدیم شیراز هنوز وقت داشتیم. سری به ارگ کریم‌خانی زدیم و بعدش رفتیم برای ناهار. عصر هم از باغ زیبای عفیف آباد دیدن کردیم.
به کتابفروشی محمدی هم سر زدم، لکن چون تخم کتابی که میخواهم را ظاهرا ملخ خورده، توفیقی حاصل نشد و بعد از چرخیدن میان کتاب ها که بسیار برایم آرامش بخش است، در نهایت حوالی ساعت ۵ رفتیم نمایشگاه بین‌المللی شیراز.
شرکت‌های خوبی آمده بودند و با دوستان و همکاران دیداری تازه کردم. مهندس احمدی (رئیس سازمان) را هم در حد سلام علیک دیدم و تا پاسی از شب مشغول غرفه گردی شدیم. دوستان شرکت نهاده راز خرم محبت داشتند و خلاقیت به خرج داده و عکسی از من را به همراه تقدیرنامه هدیه دادند.
دیدن همکاران و گفتگوی با آن‌ها برایم لذت بخش بود. شب بعد از صرف شام در معیت صیاد به سمت جهرم راه افتادیم. نیم ساعت از نیمه شب گذشته بود که رسیدم خانه.
  • ۰۴/۰۲/۰۹
  • یک ایرانی
صبح روز بعد

میرم سرکار، میام خونه، عکاسی می‌کنم، فیلم می‌بینم، زبان می‌خونم، میرم پیاده‌روی، بوی بهبود ز اوضاع جهان نمی‌شنوم، می‌نویسم تا کاری کرده باشم؛ تا زندگیم رو بگذرونم...

طبقه بندی موضوعی