روز سوم سال نو
شنبه, ۳ فروردين ۱۴۰۴، ۰۲:۱۸ ق.ظ
امروز ساعت ۹ از خواب بیدار شدم. دوش گرفتم. مسواک زدم. قطره چشمی را (که بعد از عمل چشمانم باید مرتب بریزم اما خود مراقبتی ام کم شده و کمابیش می ریزم) ریختم و راه افتادم سمت منزل پدری تا برویم لار که دیدم بقیه هنوز آماده نیستند. حوالی ۱۰ و نیم حرکت کردیم به سمت لار. زهرا را هم بردیم. اول رفتیم خانه عمو سیف الله و ناهار را آنجا بودیم. بعدش هم رفتیم سراغ عمو علی و بعدترش عمو مسعود. حوالی ۴ و نیم از دهکویه راه افتادیم و ۶ و نیم رسیدیم جهرم. حسابی خسته بودم و کمی استراحت کردم. زهرا رفت شرکت. بارش باران که از دیشب شروع شده بود، امشب هم ادامه داشت. اواخر شب با خانواده در شهر دوری زدیم و بامداد هم با امین رفتیم شب احیا.
- ۰۴/۰۱/۰۳