صبح روز بعد

روزگاری که هرکی خربزه می‌خوره، پای لرزش هم می‌شینه!

صبح روز بعد

روزگاری که هرکی خربزه می‌خوره، پای لرزش هم می‌شینه!

سلام خوش آمدید

روز دوازدهم سال نو

دوشنبه, ۱۲ فروردين ۱۴۰۴، ۰۱:۰۶ ق.ظ

امروز ساعت ۹ بیدار شدم، اما تا حوالی ۱۱ حوصله بلند شدن از تخت خوابم را نداشتم. این هم از عوارض هوای بهاری است و هم قرص های مسکنی که برای دندانم میخورم. صبح سری به شرکت زدم و ناهار را پیش خانواده پدری خوردم. ظهر هم مریم سیسمونی هاکان را که این چند روزه گرفته بود، نشانمان داد. عصری رفتم شرکت و تا ساعت ۹ شب آنجا بودم. شب همراه خانواده گشتی در شهر زدیم و برگشتیم که متوجه شدیم پدر کلید را در خانه جا گذاشته است. همسایه را از دیوار فرستادیم بالا تا در را برایمان باز کند! بعدش هم مجبور شدیم قفل آمریکایی مورد علاقه پدر را بشکنیم که چون خودش این کار را کرد، خیلی حساسیت به خرج نداد. فردا صبح قرار است سیزده را بدر کنیم.

  • ۰۴/۰۱/۱۲
  • یک ایرانی
صبح روز بعد

میرم سرکار، میام خونه، عکاسی می‌کنم، فیلم می‌بینم، زبان می‌خونم، میرم پیاده‌روی، بوی بهبود ز اوضاع جهان نمی‌شنوم، می‌نویسم تا کاری کرده باشم؛ تا زندگیم رو بگذرونم...

طبقه بندی موضوعی