صبح روز بعد

روزگاری که هرکی خربزه می‌خوره، پای لرزش هم می‌شینه!

صبح روز بعد

روزگاری که هرکی خربزه می‌خوره، پای لرزش هم می‌شینه!

سلام خوش آمدید

درباره کتاب تولستوی و مبل بنفش

يكشنبه, ۱۹ اسفند ۱۴۰۳، ۰۱:۳۵ ق.ظ

کتابی درباره غوطه ور کردن خود در دنیای کتاب ها برای تسلی دادن به دردهای روحی. کتاب را دوست داشتم چون خود نیز تجربه مشترکی دارم از لذت غرق شدن در ادبیات. البته نه برای ترمیم یک درد که برای شناخت دنیاهای نو و نتیجه اش شده یک کتابخانه شخصی که هروقت به آن می‌نگرم، روحم پر می‌گیرد به همه آن فضاهایی که نویسندگانش برای شخصیت های کتاب‌ فراهم آورده اند.

نینا سنکویچ (نویسنده‌ی کتاب)، پس از مرگ ناگهانی خواهرش می‌کوشد تا به جای او نیز زندگی کند، اما بعد از مدتی به این نتیجه می‌رسد که دویدن و غفلت از خویش و ناخودآگاهی چاره کار نیست. او تصمیم می‌گیرد به مدت یک سال هر روز یک کتاب بخواند و در سایتی که راه انداخته نظرش را درباره آن کتاب‌ها بنویسد. 

ما در این کتاب با یک داستان به معنای کلاسیک مواجه نیستیم. تولستوی و مبل بنفش بیشتر یک زندگینامه است که تلفیق شده از برداشت های نویسنده از کتاب‌هایی که خوانده و خاطرات و سرگذشت او در طی مسیر زندگی. 

کتابی که به نظرم خواندش برای همه علاقه مندان به کتابخوانی احتمالاً جذاب خواهد بود. به قول مجله اُپرا: هرکسی به ادبیات پناه برده باشد این کتاب را درک خواهد کرد و به قول نویسنده: وقتی اعتراف می‌کنیم کتابی را دوست داریم، انگار داریم اعتراف می‌کنیم که آن کتاب جنبه هایی از وجودمان را به خوبی نشان می‌دهد، حتی اگر آن جنبه‌ها معلوم کند که ما هلاک خواندن رمان‌های عاشقانه ایم، یا دلمان لک زده برای داستان‌های ماجراجویانه، یا اینکه در خفا عاشق کتاب‌های جنایی هستیم.

  • ۰۳/۱۲/۱۹
  • یک ایرانی
صبح روز بعد

میرم سرکار، میام خونه، عکاسی می‌کنم، فیلم می‌بینم، زبان می‌خونم، میرم پیاده‌روی، بوی بهبود ز اوضاع جهان نمی‌شنوم، می‌نویسم تا کاری کرده باشم؛ تا زندگیم رو بگذرونم...

طبقه بندی موضوعی