صبح روز بعد

روزگاری که هرکی خربزه می‌خوره، پای لرزش هم می‌شینه!

صبح روز بعد

روزگاری که هرکی خربزه می‌خوره، پای لرزش هم می‌شینه!

سلام خوش آمدید

روز پانزدهم سال نو

پنجشنبه, ۱۵ فروردين ۱۴۰۴، ۰۱:۲۵ ق.ظ

امروز ساعت ۹ از خواب بیدار شدم. دوش گرفتم و به سمت خانه پدری حرکت کردم. صبحانه کره محلی و عسل مفصلی خوردم و سری به شرکت زدم. ناهار را رفتیم پارک شهر و زیر درختان نارنج خوش‌بو خوردیم و حوالی ۳ برگشتیم خانه. مریم و امین می‌خواستند بروند فسا و از آن طرف هم لار. شب رفتم پیاده‌روی. بعدش رفتم درختان حیاط را آب دادم و تمرینات زبان را شروع کردم. بامداد هم سریال تاسیان را دیدم.

  • ۰۴/۰۱/۱۵
  • یک ایرانی
صبح روز بعد

میرم سرکار، میام خونه، عکاسی می‌کنم، فیلم می‌بینم، زبان می‌خونم، میرم پیاده‌روی، بوی بهبود ز اوضاع جهان نمی‌شنوم، می‌نویسم تا کاری کرده باشم؛ تا زندگیم رو بگذرونم...

طبقه بندی موضوعی