صبح روز بعد

روزگاری که هرکی خربزه می‌خوره، پای لرزش هم می‌شینه!

صبح روز بعد

روزگاری که هرکی خربزه می‌خوره، پای لرزش هم می‌شینه!

سلام خوش آمدید

روز بیست و سوم سال جدید

جمعه, ۲۳ فروردين ۱۴۰۴، ۰۱:۳۳ ق.ظ

دیشب خوابم نمی‌برد. تا حوالی ۳ بیدار بودم و کتاب صوتی گوش می‌دادم.‌ صبح ساعت ۷ با صدای جیغ زیبای نازگل از خواب بیدار شدم که پدر و زهرا، او را همراه مادرش به خانه شان راهنمایی کردند! بالاخره حوالی ۹ از رختخواب جدا شدم. رفتم و مقداری سم گرفتم، چون داروخانه گیاهپزشکی مان تقریباً خالی شده بود. پلاستیک هم تمام کرده بودیم. کمی پاورپوینت زیتون را بردم جلو. به مریم هم زنگ زدم و تولدش را تبریک گفتم. ساعت ۱ آمدم خانه و ناهار خوردم. قیلوله خوبی زدم و ساعت ۴ دوباره رفتم شرکت. مذاکرات ایران و آمریکا هم امروز بالاخره انجام شد که ظاهراً خوب بوده و قرار است شنبه هفته آینده ادامه داشته باشد. دلار حسابی شیب نزولی گرفته و تا حوالی ۸۸ پایین آمده. شب هم زهرا ساندویچ مرغ و سیب زمینی‌ گرفت و خوردیم. آخر شب پایتخت دیدیم.

  • ۰۴/۰۱/۲۳
  • یک ایرانی
صبح روز بعد

میرم سرکار، میام خونه، عکاسی می‌کنم، فیلم می‌بینم، زبان می‌خونم، میرم پیاده‌روی، بوی بهبود ز اوضاع جهان نمی‌شنوم، می‌نویسم تا کاری کرده باشم؛ تا زندگیم رو بگذرونم...

طبقه بندی موضوعی