صبح روز بعد

روزگاری که هرکی خربزه می‌خوره، پای لرزش هم می‌شینه!

صبح روز بعد

روزگاری که هرکی خربزه می‌خوره، پای لرزش هم می‌شینه!

سلام خوش آمدید

روز بیست و چهارم سال جدید

شنبه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۴، ۱۱:۵۹ ب.ظ

امروز ساعت ۵ و ربع از خواب بیدار شدم. لباسم را پوشیدم و راه افتادم سمت داراب. در راه کتاب صوتی مغازه خودکشی را با صدای هوتن شکیبا گوش می‌دادم. کتاب بامزه و تلخی که حس خوبی به آدم می‌دهد. یک ربع به ۸ دانشکده بودم. تا ۳ عصر در کلاس‌هایم شرکت کردم و بعدش رفتم خوابگاه و چرتی زدم. بیدار شدم و رفتم سراغ پاورپوینت زیتون. سرشب گشتی در شهر زدم و حال و هوایی عوض کردم و شام خوردم. آخر شب هم انیمیشن مغازه‌ خودکشی را می دیدم که وسطش خوابم برد!

  • ۰۴/۰۱/۲۴
  • یک ایرانی
صبح روز بعد

میرم سرکار، میام خونه، عکاسی می‌کنم، فیلم می‌بینم، زبان می‌خونم، میرم پیاده‌روی، بوی بهبود ز اوضاع جهان نمی‌شنوم، می‌نویسم تا کاری کرده باشم؛ تا زندگیم رو بگذرونم...

طبقه بندی موضوعی