روز بیست و پنجم سال جدید
امروز ۷ و ربع از خواب بیدار شدم. دست و رویم را شستم، وسایل را در ماشین گذاشتم و راه افتادم سمت کلاس. پاورپوینت زیتون را سر کلاس میوه کاری ارایه دادم. خودم چندان راضی نبودم. وقت نشد کاملآ به موضوعات تسلط پیدا کنم؛ اما دکتر امین چند بار در طول کلاس از من تعریف کرد و گفت ارایه خوبی بود و از دیگران هم خواست مثل من پاورپوینت شان را ارایه دهند! بعد از اتمام کلاس و ساعت ۹ و نیم راه افتادم سمت جهرم. یازده و نیم رسیدم خانه. ماشین را پارک کردم و دیدم تهمینه در حیاط ایستاده. حدود نیم ساعت صحبت کردیم و زنگ زدم به پدر تا بیاید دنبالم و وسایل را ببریم. ساعت ۱ رفتم شرکت و با زهرا برگشتیم. ناهار خوردم و چرتی زدم و حوالی ۴ و ربع دوباره رفتم شرکت. فردا کلاس نظام مهندسی دارم و باید برای بچهها پاورپوینت آماده کنم. پس یکی از کارهای من، بینابین مشاوره به مشتریان، ساخت پاورپوینت فرمولاسیون سموم بود. شب رفتم پیادهروی و آخر شب هم مطالعهی کتاب جدید را شروع کردم.
- ۰۴/۰۱/۲۵