صبح روز بعد

روزگاری که هرکی خربزه می‌خوره، پای لرزش هم می‌شینه!

صبح روز بعد

روزگاری که هرکی خربزه می‌خوره، پای لرزش هم می‌شینه!

سلام خوش آمدید

روز بیست و هفتم سال جدید

سه شنبه, ۲۷ فروردين ۱۴۰۴، ۰۱:۰۱ ق.ظ

امروز ساعت ۸ و نیم از خواب بیدار شدم و رفتم دنبال لوازم برای سفارشی که دیروز به دستم رسیده بود. تقریباً تا حوالی ۱۰ و نیم طول کشید و بعدش رفتم شرکت. پست کتاب «ماجرای شگفت انگیز تولد نازگل» را که چند روز پیش سفارش داده بودم، آورد. تا ظهر مشغول مشاوره دادن به کشاورزان بودم و ظهر رفتم خانه پدری. ناهار را خوردم و در دوره آموزشی مسئول فنی گلخانه که از امروز شروع شده، شرکت کردم. عصری رفتم بازدید باغ محمدآباد که مدتی بود به آقای رحمانیان قول داده بودم و به خاطر مشغله های جانبی فرصتش پیش نمی‌آمد. دم غروب برگشتم شرکت. تا حوالی ۹ آنجا بودم و دوره آموزشی آنلاین را گوش می‌دادم. استقلال هم بازی داشت که با یک پنالتی دقایق پایانی از شکست گریخت! بعدش هم با زهرا رفتم پیاده‌روی و سریع برگشتیم. قسمت آخر پایتخت و بازی جذاب رئال مادرید و آرسنال را با گزارش عادل فردوسی پور همزمان دیدم.

  • ۰۴/۰۱/۲۷
  • یک ایرانی
صبح روز بعد

میرم سرکار، میام خونه، عکاسی می‌کنم، فیلم می‌بینم، زبان می‌خونم، میرم پیاده‌روی، بوی بهبود ز اوضاع جهان نمی‌شنوم، می‌نویسم تا کاری کرده باشم؛ تا زندگیم رو بگذرونم...

طبقه بندی موضوعی