صبح روز بعد

روزگاری که هرکی خربزه می‌خوره، پای لرزش هم می‌شینه!

صبح روز بعد

روزگاری که هرکی خربزه می‌خوره، پای لرزش هم می‌شینه!

سلام خوش آمدید

روز سی‌ام سال جدید

جمعه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۴، ۰۱:۲۷ ق.ظ

امروز ساعت ۸ و نیم از خواب بیدار شدم و بعد از نوشیدن چای به سمت شرکت راه افتادم. تصمیم داشتم صبح پاورپوینت درس تنش را تمام کنم که آقای رنجکش آمد و طبق معمول نشستیم پای صحبت و تا ساعت ۱ طول کشید. ظهر ناهار را خوردم و کمی استراحت کردم و ساعت ۴ برگشتم شرکت. عصر اما توانستم متنی که باید ارایه دهم را خلاصه کنم ولی پاورپوینت تکمیل نشد و به دکتر غلامپور پیام دادم که این هفته من را از دادن ارایه معاف کند. ساعت ۹ شب برگشتم خانه و شامی که زهرا گرفته بود را با هم خوردیم. آخر شب هم سریال تاسیان را دیدم.

  • ۰۴/۰۱/۳۰
  • یک ایرانی
صبح روز بعد

میرم سرکار، میام خونه، عکاسی می‌کنم، فیلم می‌بینم، زبان می‌خونم، میرم پیاده‌روی، بوی بهبود ز اوضاع جهان نمی‌شنوم، می‌نویسم تا کاری کرده باشم؛ تا زندگیم رو بگذرونم...

طبقه بندی موضوعی