صبح روز بعد

روزگاری که هرکی خربزه می‌خوره، پای لرزش هم می‌شینه!

صبح روز بعد

روزگاری که هرکی خربزه می‌خوره، پای لرزش هم می‌شینه!

سلام خوش آمدید

۳ مطلب در مرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

چرا در مراسمات ختم، ملت به جای طلب آمرزش و فاتحه گریه می‌کنند؟ حتی لحظه ای! مگر نمی‌شود از وقت استفاده مفیدتری کرد برای آن سفرکرده؟ فاتحه ای خواند، صلواتی فرستاد و شاید خاطره ای گفت. او که دیگر زنده نمی‌شود. شاید گاهی سطوح فکری اقوام و اطرافیان میت فرق میکند، یکی می داند اینها را اما دیگری درک نمی‌کند؛ پس باید گریه کند برای اثبات علاقه و مهر و دلتنگی، با اینکه می‌داند چه کار بی فایده ایست...
  • ۱۵ مرداد ۰۰ ، ۰۲:۵۳
  • یک ایرانی

مادر جان عزیز ما هم رفت پیش خدا. عمر زمینی اش کوتاه بود و خیلی زود برگشت به جایی که تعلق داشت. کالبدش بیمار بود و تاب و توانش را گرفته بود. آنجا اما حالش خوب است. بدون درد و در آرامش کامل. حسرت این را دارم که اگر بود شاید من و خانواده ام زندگی لطیف تری داشتیم اما این عین خودخواهی است وقتی میدانی او آنجا برایش زیباتر است. روحت شاد مادر. دلم برایت تنگ می شود اما این سرنوشت همگی ماست. دیر یا زود‌ می‌آییم پیشت...

  • ۰۹ مرداد ۰۰ ، ۰۲:۵۶
  • یک ایرانی

مرگ می‌توانست یک تراژدی تمام عیار باشد، اگر زندگی به همین دنیا ختم میشد. چه بسیار اندیشه و آرزو که با مرگ بشر تمام می شد و چه حسرت ها که برای بازماندگان می‌ماند؛ اما حال که مرگ برای انسان نیست، رهایی از کالبد زمینی و بازگشت به مبدأ را مگر میتوان پایان زندگی نامید؟ ما متعلق به اینجا نیستیم که از رفتن نگران شویم. همگی سوار بر قطاری که هرکس در ایستگاهی پیاده می‌شود! تعبیر زیبایی است... این جسم و این محیط نمی‌تواند ابعاد وجودی مان را تحمل کند، اما چه کنیم که مدتی ناچار به تحمل این قفس هستیم و اگر این قفس همیشگی بود، نامش میشد تراژدی...
  • ۰۸ مرداد ۰۰ ، ۰۲:۵۶
  • یک ایرانی
صبح روز بعد

میرم سرکار، میام خونه، عکاسی می‌کنم، فیلم می‌بینم، زبان می‌خونم، میرم پیاده‌روی، بوی بهبود ز اوضاع جهان نمی‌شنوم، می‌نویسم تا کاری کرده باشم؛ تا زندگیم رو بگذرونم...

طبقه بندی موضوعی