- ۲۸ آبان ۰۳ ، ۰۰:۲۷
دو سال بی تو بودن را نفهمیدم چگونه گذشت. گویی در این دنیا نبودم. تنها دلیل زنده بودنم، امیدم به دیدار مجدد توست. تو کجایی مادر؟ حالت چطور است؟ دلم میخواهد زودتر بینمت... یادت هست اولین درخواستم بعد از سپردنت به خاک این بود که زودتر مرا ببری پیش خودت؟ از تو خواهش کردم. من مال این زندگی نیستم. از خدا بخواه به من رحم کند. گاهی گند میزنم. گاهی حس میکنم دارم خودم را گول میزنم. من دلم برایت تنگ شده. خیلی تنگ. این فراق مگر قرار است چقدر طول بکشد؟
مادر جان عزیز ما هم رفت پیش خدا. عمر زمینی اش کوتاه بود و خیلی زود برگشت به جایی که تعلق داشت. کالبدش بیمار بود و تاب و توانش را گرفته بود. آنجا اما حالش خوب است. بدون درد و در آرامش کامل. حسرت این را دارم که اگر بود شاید من و خانواده ام زندگی لطیف تری داشتیم اما این عین خودخواهی است وقتی میدانی او آنجا برایش زیباتر است. روحت شاد مادر. دلم برایت تنگ می شود اما این سرنوشت همگی ماست. دیر یا زود میآییم پیشت...
در زمان های خیلی دور یه پرتقال بود که به همراه خانوادش تو یه خونه محقر زندگی میکردند. پرتقال قصه ما بزرگ شده بود اما رنگ نمیومد. همه هم سن و سالاش نارنجی بودند اما اون هنوز سبز مونده بود. به همین دلیل هم از باغ فرار کرده بود.
شهرزاد عنوان سریالی است که این روزها در شبکه نمایش خانگی پخش می شود. مجموعه ای که پرخرج ترین سریال این شبکه لقب گرفته و فعلا قرار است در ۲۶ قسمت به پایان برسد. از تبلیغات فراوان این سریال در شبکه های اجتماعی که بگذریم، در بین مجموعه های ریز و درشتی که این سال ها از طریق ویدیوکلوپ یا سوپرمارکت ها به مردم ارائه شده اند، حالا شهرزاد قدری متفاوت تر به نظر می رسد. (هرچند از سری اول قلب یخی نیز نباید به سادگی عبور کرد.) شهرزاد یک فیلم عاشقانه است که در مقطع زمانی پس از کودتای ۲۸ مرداد می گذرد و مطابق شعار سریال «در تندباد حوادث عشق اولین قربانی است» تا حدودی تواسته فضای پس از کودتا را به تصویر بکشد؛ هرچند فیلم به طور کامل سیاسی نیست. باید منتظر ماند و دید آیا این سریال می تواند مخاطبانش را در قسمت های آتی نیز راضی نگه دارد یا خیر.
جا دارد از همین تریبون تشکر کنم از برخی کارمندان زحمتکش این ادارات. همان ها که برای کارشان به اندازه هوا کردن آپولو و شکافتن هسته اتم ارزش قائلاند و زمان می گذارند. بله، الکی که نیست؛ اگر کاری که میکنند، مساله کوچکی بود که آنجا نبودند!
اگر برگردم به ده سال قبل، شاید فکری برای آن حالت تهوع اوایل تابستان ۹۴ و فعل و انفعالات بعدش بکنم. تمام تلاشم را به کار خواهم گرفت تا آن رخداد، رخ ندهد. از هر راهی که می شود و می توانم. برای اولین قدم به بررسی علل وقوع می پردازم. چه عواملی ممکن است دست به دست هم بدهد که معده به چنین نتیجه ای برسد؟! آن هم معده ای که سابقه نداشته از این کارها بکند.