امروز ساعت ۵ و ربع بیدار شدم و سریع وسایلم را جمع کردم و راه افتادم سمت داراب. دیشب دیر خوابیده بودم و به سختی چشمانم باز میشد. گوش دادن به کتاب صوتی «مرگ ایوان ایلیچ» کمی از طولانی بودن راه کم کرد. ساعت یک ربع به ۸ رسیدم دانشکده و از ساعت ۸ تا ۱۲ کلاسها برگزار شد. کلاس ساعت ۱ به دلیل برگزاری کارگاه هوش مصنوعی افتاد فردا. بعد از کارگاه در شهر چرخی زدم و برگشتم خوابگاه. عصر یک چرت مفصل زدم و شب به پاورپوینت درس تنش سروسامان دادم. آخر شب هم گوش جان سپردم به ادامه کتاب صوتی. فروردین هم بالاخره تمام شد!
- ۳۱ فروردين ۰۴ ، ۰۰:۲۹